خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: گرجستان یکی از کشورهای مهم منطقه قفقاز است که فرهنگی غنی دارد. پیوندهای تاریخی و فرهنگی این کشور با ایران نیز انکارشدنی نیست. ادبیات گرجی نیز میان اهالی ادب در سراسر جهان شهرت دارد و آثار مهمی در این کشور تولید شده است. بسیاری از چهرههای شاخص فرهنگی در عصر معاصر از جمله سرگی پاراجانف (کارگردان شهیر تاریخ سینما) ریشه در گرجستان دارند. با این اوصاف اما ادبیات این کشور میان نسل جدید ایرانیان چندان شهرت ندارد و این به دلیل عدم ترجمه متون آنها به فارسی است. رایزنی فرهنگی ایران در گرجستان در تازهترین گزارش ارسالی خود به مهر به معرفی تاریخ ادبیات این کشور و همچنین مهمترین چهرههای شاخص فرهنگی گرجی پرداخته است. بخش نخست این گزارش را که درباره تاریخ ادبیات گرجی است در ادامه خواهید خواند. قسمتهای بعدی این گزارش به معرفی شخصیتها اختصاص دارد:
تاریخ شکلگیری ادبیات گرجی
ادبیّات گرجی سابقه و زمینهای دیرینه دارد. گرجستان از اوایل قرن چهارم میلادی کشوری مسیحی و ادبیات آن از قرن پنجم مستند است. از قرن پنجم میلادی نوشتههایی، با موضوعاتی عمدتاً دینی، در دسترس است. این ادبیّات تا قرن دهم منحصراً به موضوعات دینی اختصاص داشته و پس از آن، به دیگر موضوعات نیز به صورت آثار منظوم و منثور توجه شده است. زبان گرجی به زبانهای متمدن دنیا تعلق دارد و غنیترین ادبیات را در گذشته تاریخی - چه اصلی و چه ترجمه - ایجاد کرده است. این ادبیات از نظر ژانر (یا گونه) متنوع است: کلیسایی- مذهبی، فلسفی- کلامی، ادبیات دنیوی، تاریخی، آموزشی و...
ریشه ادبیات گرجستان به قرن چهارم میلادی باز میگردد: یعنی زمانی که مردم گرجستان به مسیحیت گرویدند و الفبای گرجی توسعه یافت. ظهور یک زبان ادبی غنی و یک ادبیات مذهبی اصیل همزمان با تلاش گسترده برای ترجمه متون از یونانی، ارمنی و سریانی بود. از جمله نخستین آثار به زبان گرجی، نثر «شکنجه ملکۀ مقدس شوشانیک» (۴۷۰ م. یا دیرتر) منسوب به یاکوب تسورتاولی است.
ادبیات کلیسایی قدیمی گرجستان، در قرن دهم میلادی با سرودهای غنایی ساخته شده توسط «ایُوانه مینچخی» و «میکائِل موُدرِکیلی»، همچنین با شرح حال پدران کلیسا به عنوان «زندگی سِراپیونی» (حدود ۹۱۰ م.) نوشته توسط باسیل زارزمِلی و «زندگی گریگول خاندزتِلی» (حدود ۹۵۰ م.) نوشته شده توسط گیورگی مِرچوله، به اوج خود رسید. وقایع نگاریها، مانند «گرویدن گرجستان» (۹۵۰ م.) و «سرگذشت کارتلی» (بین قرن ۱۰و۱۳)، از افسانه به تاریخ نگاری اصیل تبدیل شده است.
عصر توسعه ادبیات
با تضعیف امپراتوری بیزانس در قرن دهم، حکام گرجی به رفاه کافی دست یافتند تا ادبیات سکولار توسعه یابد. در دورههای پادشاهی داویت چهارم آغْماشِنِبِلی (به معنی بانی) (۱۰۷۳-۱۱۲۵ م.) و بعداً ملکه تامار (۱۱۶۰-۱۲۱۳ م.)، نوه بزرگ او، گرجستان به اوج قدرت سیاسی و شکوفایی فرهنگی و ادبی خود رسید. آنها آثاری را در همه حوزههای هنری به ویژه در شعر و نثر تشویق و سفارش میکردند و خودشان نیز، مانند اکثر نمایندههای خاندان باگراتیونی گرجستان، مینوشتند.
ادبیات کلیسایی قدیمی گرجستان، در قرن دهم میلادی با سرودهای غنایی ساخته شده توسط «ایُوانه مینچخی» و «میکائِل موُدرِکیلی»، همچنین با شرح حال پدران کلیسا به عنوان «زندگی سِراپیونی» (حدود ۹۱۰ م.) نوشته توسط باسیل زارزمِلی و «زندگی گریگول خاندزتِلی» نوشته شده توسط گیورگی مِرچوله، به اوج خود رسید سدههای ۱۲-۱۳ میلادی، دوران ادبیات کلاسیک گرجی راتشکیل میدهد. دراین زمان است که داستان عاشقانه به نام «ویسرامیانی» از سارگیس تموگولی و مجموعه داستانهای مربوط به «آمیران دارجانیانی» نوشته موسه خونلی، منظومههای مدح و تحسینآمیز درباره «عبدالمسیح» اثر ایوانه شاوتلی و «تاماریانی» اثر ایوانه چاخروخادزه به وجود آمدند. نمونه کامل فرهنگ کلاسیک گرجی در این دوره منظومه نبوغآمیز شوتا روستاولی «پلنگینه پوش» است که یکی از شاهکارهای ادبیات بدیع و هنری جهان به حساب میآید. این منظومه، تعالی احساسات و عواطف بشری یعنی عشق، دوستی، مردانگی و دلیری را مورد تحسین قرار میدهد و پیروزی، آزادی، حقیقت، زیایی و خیر و نیکی را ستایش میکند. روستاولی منادی بزرگ بشر دوستی، یکی از مبشرین ایدههای رنسانس در ادبیات جهان است.
عصر خاموشی با حمله مغولها
ویرانی گرجستان توسط چنگیز خان مغول در دهه ۱۲۲۰ و توسط تیمور در دهه ۱۳۹۰ منجر به از دست رفتن بسیاری از ادبیات ایجاد شده در دوران طلایی شد و به طور مؤثری تولید آثار ادبی را برای دو قرن متوقف کرد. تنها بخشی از نوشتههای در دوران طلای به دست ما رسیده است. خلق آثار ادبی که در زمان دشوار سدههای ۱۴-۱۵ میلادی رو به خاموشی نهاد و تقریباً بهطور کامل قطع نشده بود، در قرون ۱۶-۱۷ با قدرت و نیروی تازهای جان میگیرد. فعالیت نویسندگان و شعرای بزرگ گسترش مییابد و موضوع میهن پرستی در آثار خلاقانه آنها مقام والایی احراز میکند.
دوران نوزایی و ترجمه آثار فارسی
دوره نوزایی ادبیات گرجی در اوایل قرن هفدهم با شعرهای شاه تیموراز اول آغاز شد. ازجمله آثار وی میتوان به «کتاب و مصائب ملکه کتایون» اشاره کرد، روایتی وحشتناک از شهادت مادر وی که در سال ۱۶۲۵، بلافاصله پس از مرگ ملکه کتوان نوشته شده است. شاه تیموراز اول که شاعری چیره دست و نیز از دوست داران شعر فارسی بود، اشعار فارسی چندی از جمله لیلی و مجنون (لِیل ماجنونیانی)، یوسف و زلیخا (یوسب زلیخانیانی)، گل و بلبل (واردبولبولیانی)، و شمع و پروانه (شامی پاروانیانی) را به زبان گرجی برگرداند.
نویسندگان کمتر الهام گرفته شده از ساخت دنبالههای «پلنگینه پوش» روستاولی راضی بودند، اما نتیجه ارتباط با مبلغان و سفیران ایتالیایی و فرانسوی در تفلیس به تدریج به ایدههای تازه ادبی متبلور شد.
در اوایل قرن هجدهم، سولخان-سابا اوربلیانی، با حمایت شاگرد و برادرزاده خود پادشاه واختانگ ششم، مکتب مدرن و چاپ مدرن را به گرجستان وارد کرد. اوربلیانی همچنین اولین فرهنگ لغت موجود گرجی را گردآوری کرد و کتاب افسانههای منظوم «کتاب حکمت و دروغین» (حدود ۱۷۰۰ م.) را نوشت.
دو شاعر بزرگ در نسل بعدی ظهور کردند: داویت گورامیشویلی که سرودههای او از عالیترین قطعات پیشا-رمانتیسم ادبیات گرجی به حساب میآیند، از زبان سادهای برای نوشتن شعرهای استفاده کرد و «بِسیکی» (نام مستعار بساریون گاباشویلی) که شعرهای وی جزو عالیترین ترانههای عاشقانه به حساب میآید و به سبب فی البداهه بودن و لحن موسیقیایی آن، آثار ادبی برجستهای محسوب میشوند. هر دو ایشان در دهه ۱۷۹۰ در تبعید درگذشتند.
عصر تسلط زبان روسی
در طول قرن هجدهم، گرجستان در اتحاد با روسیه به دنبال نجات از حکومت عثمانی و ایرانی بود. درسال ۱۸۰۱ روسیه دولت گرجستان را منسوخ کرد، پادشاهان را از تخت سلطنت برکنار کرد و روسی را زبان اداری قرار داد.
دوره نوزایی ادبیات گرجی در اوایل قرن هفدهم با شعرهای شاه تیموراز اول آغاز شد. ازجمله آثار وی میتوان به «کتاب و مصائب ملکه کتایون» اشاره کرد، روایتی وحشتناک از شهادت مادر وی که در سال ۱۶۲۵، بلافاصله پس از مرگ ملکه کتوان نوشته شده است اما حاکمیت روسیه نسبتاً ضعیف بود و راههایی به فرهنگ اروپایی باز گشود. نسلی از شاعران عصر رومانتیسم گرجی از ادبیات و فلسفه فرانسه و آلمان الهام میگرفتند. الکساندر چاوچاوادزه، پدر زن نمایشنامهنویس روسی و سفیر صاحباختیار روسیه تزاری در ایران الکساندر سرگئیویچ گریبویدوف، شاعری بدیع و متفکر و شاعر نیکولوز باراتاشویلی نبوغی بصیر و قابل مقایسه با شاعر انگلیسی جان کیتس بودند.
از مختصات نیمه اول سده نوزدهم در گرجستان این است که در آن هنگام فعالیت مبتکرانه شعرای رمانتیک مانند الکساندر چاوچاوادزه (۱۷۴۶-۱۷۸۶ م)، گریگول اوربلیانی (۱۸۰۰-۱۸۸۳ م)، نیکولوز باراتاشویلی (۱۸۱۷-۱۸۴۵ م)، جریان داشته است. رمانتیسم گرجستان با پدیدههای حیات اجتماعی ناآشنا نبود و به غنیتر شدن زبان ادبی کمک میکرد و سبک منظوم و شاعرانه بدیع واصیلی را به وجود آورد. در اواسط قرن نوزدهم، رمانتیسم جای خود را به رئالیسم اولیه واگذار میکند. نیمه دوم قرن نوزدهم حاکی از ظهور و پیدایش شخصیتهای برجستهای چون آکاکی تسرتلی (داستان زندگی من (۱۸۹۴–۱۹۰۹) و ایلیا چاوچاوادزه (آیا این انسان است؟ (۱۸۵۹-۱۸۶۳) در ادبیات کلاسیک بود.
رواج نمایشنامهنویسی
توسعه تئاتر گرجستان، که به ساکنان مرفه شهری نیاز داشت، در قرن نوزدهم متوقف شد. تنها نمایشنامه نویس برجسته گیورگی اریستاوی بود که همچنین سردبیر مجلهای ادبی، مدیرتئاتر گرجی زبان (که تا دهه ۱۸۸۰ فقط به صورت متناوب کار میکرد) و کمدیهای روسی را به زبان گرجی ترجمه میکرد. از تالیفات وی میتوان درام «زن دیوانه» (نوشته شده در ۱۸۳۹، اولین اجرا روی صحنه در سال ۱۸۶۱)، و همچنین دو کمدی «دعوا» (نوشته شده در ۱۸۴۰، اولین اجرا روی صحنه در سال ۱۸۵۰) و «جدایی» (نوشته شده در سال ۱۸۴۹) ذکر کرد.
واژا-پشاوِلا (نام مستعار لوکا رازیکاویلی) بزرگترین نبوغ گرجستان مدرن است. در بهترین سرودههای حماسیاش، با مسائل برخاسته از تقابل فرد با جامعه، بشریت با جهان طبیعت، و عشق به انسان یا عشق به سرزمین، کشمکش بین فرد و جامعه سر و کار دارد (میزبان و میهمان ۱۸۹۳؛ مارخوار ۱۹۰۱؛ آلودا کِتِلائوری ۱۸۸۸؛ باختریُونی ۱۸۹۲؛ گوگوتور و آپشینا ۱۸۸۷ و غیره). شاعران و نثر نویسان جوان گرجی متعاقباً از رکود فرهنگی اروپای و نمادگرایی روسی و همچنین از فرهنگ عامیانه کوهستانی که زبان، تصاویر و دیدگاه واژا پشاولا را در برگرفته است، الهام گرفتند. برجستهترین شاگردان وی نمایشنامهنویس و نویسنده گریگول روباکیزه و شاعر گالاکتیون تابیدزه بودند.
روباکیدزه مضامین «مار خوار» واژا-پشاولا را در اثر خود «پوست مار» توسعه داد، داستانی در مورد جستجوی شخصیت واقعی شاعر. روباکیدزه همچنین گروهی از نویسندگان و شاعران گرجی را تحت عنوان «تسیسپِرقانتسِلِبی» (شاخهای آبی) رهبری کرد. بهترین نماینده این گروه میتوان تیتسیان تابیدزه، پائولو ایاشویلی، والریان گاپرینداشویلی، کولائو نادیراددره و… نام برد. از ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۱ گرجستان از امپراتوری روسیه استقلال یافت. علیرغم جنگ و فقر، این دوره شاهد انفجار شعر، نثر و اتفاقات فرهنگی بود - انفجارهای هنری و سیاسی آنارشیستی تحریک شده توسط بهم وصل شدن درتفلیس نویسندگان آوانگارد روسی پناهنده و شاعران گرجستانی مدهوش از آزادی.
تصرف کشور به دست ارتش سرخ
حمله ارتش سرخ شوروی به گرجستان و تصرف کشور در فوریه سال ۱۹۲۱ نویسندگان گرجی را به هوش آورد. در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ نویسنده میخیل جاواخیشویلی که از سوی مقامات شوروی به اعدام محکوم شد، نثری مبتکرانه و جذاب (کواچی کواچانتیرادزه و ماجراهای او (۱۹۲۴) و آرسنا مارابدِلی (۳۶ - ۱۹۳۳)) را خلق کرد. یکی از اسرارآمیزترین نثرنویس گرجی در قرن ۲۰ قُنستانتینه گامساخوردیا بود. وی، مانند گریگول روباکیدزه، تحت تأثیر فرهنگ آلمان (به ویژه فریدریش نیچه) قرار گرفت و در کار خود خصلت شاعر آلمانی-اتریشی راینر ماریا ریلکه را با افسانههای قومی قفقاز تلفیق کرد.
انقلاب گل رز ۲۰۰۳ در گرجستان و ظهور طبقه متوسط نسبتاً مرفه، ناشران و تئاترها را قادر به فعالیت بیشتر کرد. در حالی که نسل قدیمی نویسندگان همچنان فعال بودند- چیلادزه رمان «گودوری» (سبد) را در سال ۲۰۰۳ منتشرکرد و رمان تاریخی چابوآ آمیرِجیبی «گیورگی برتسقینواله» (گیورگی درخشان) درسال ۲۰۰۵، مبنی بر تبلیغ غرور ملی، منتشر شد نویسندگان گرجی در دهه ۱۹۲۰ توسط بلشویکها نابود شدند. «تصفیه بزرگ» دهه ۱۹۳۰ بازماندگان را منهدم کرد. حتی آن عده کمی که از هولوکاست تحت نظارت لاورنتی بریا (سیاستمدار و صاحب مقامات بلندپایه امنیتی و نظامی و همچنین رئیس کمیساریای خلق در امور داخلی در اتحاد جماهیر شوروی) جان سالم به در بردند، دوستان، خانواده، روحیه خود را از دست دادند. دوره «ذوب» پس از استالین در گرجستان با کندی بیشتری نسبت به روسیه پیش میرفت. شعرای شیرین سخن و عالی قدری چون تیتسیان تابیدزه، یوسب گریشاشویلی، ایراکلی آباشیدزه، سیمون چیکووانی و غیره از سخن سرایان بزرگ گرجستان، تجدید حیات یافتهاند. نشر ادبی و هنری گرجستان توسط یک سلسله آثار و مصنفات قابل توجه، غنای بیشتری یافته است. ادبیات گرجی با زندگی مردم و منافع آنها علایق واحدی دارد و بهطور دائم درحال تکامل است. شاعران غزل سرا در دهه ۱۹۶۰ مانند آنا کلاندادزه (که در دهه ۱۹۴۰، زمانی که اولین اثرش منتشر شد، منادی تجدید ادبیات بود)، مورمان لبانیدزه و موخران ماچاواریانی، محبوبیت زیادی کسب کردند. رماننویس چابوآ آمیرِجیبی با رمان باشکوه «داتا توتاشخیا» (۱۹۷۲) و رمان بیوگرافی «گورا مگبورگالی» (۱۹۹۵) و همچنین نویسنده اُوتار چیلادزه با رمان «مردی که جاده را پیمود» (۷۳-۱۹۷۲) و «هر کسی که مرا پیدا کند» (۱۹۷۶) به عرصه ادبی آمدند.
جنگ داخلی، فروپاشی اقتصادی و مهاجرت پس از استقلال در دهه ۱۹۹۰، به صنعت نشر و تئاتر گرجستان صدمه زد و محیطی نامطلوب برای ترویج ادبیات ایجاد کرده بود. اما وقتی کشور در اواسط دهه ۱۹۹۰ کم و بیش به ثبات رسید، نویسندگان بینوا و نصیب توانستند کار را از ابتدا شروع به خلق کردند. به عنوان مثال رمان نویسنده اُوتار چیلادزه «آوِلوم» (۱۹۹۵)، روایت قابل توجهی از یک روشنفکر گرجی بود که نظاره گر فروپاشی «امپراتوری عشق» شخصی خود به همراه فروپاشی امپراتوری شوروی تعریف میکرد.
ادبیات و انقلاب گل رز
انقلاب مخملی گل رز ۲۰۰۳ در گرجستان و ظهور طبقه متوسط نسبتاً مرفه، ناشران و تئاترها را قادر به فعالیت بیشتر کرد. در حالی که نسل قدیمی نویسندگان همچنان فعال بودند- چیلادزه رمان «گودوری» (سبد) را در سال ۲۰۰۳ منتشرکرد و رمان تاریخی چابوآ آمیرِجیبی «گیورگی برتسقینواله» (گیورگی درخشان) درسال ۲۰۰۵، مبنی بر تبلیغ غرور ملی، منتشر شد، نسل جدیدی ازنویسندگان خلاق به ویژه آکا مورچیلادزه (نام مستعار گیورگی آخولِدیانی) در عرصه ادبی ظهور کردند. بهترین کارهای وی شامل «سفر به قره باغ» (۱۹۹۲) از سری رمانهای نیمه خیالی است.
کارهای مورچیلادزه تغییر جهت ادبیات گرجی در اوایل قرن ۲۱ را از روسی به سمت تأثیر انگلیسی و آمریکایی نشان میدهد. آثار نمایشنامه نویس لاشا بوگادزه، همچنین آثار نسل جدید شاعران و نویسندگان، از جمله مایا ساریشویلی، راتی آماغلوبلی، کوته قوبانیشویلی، داوید توراشویلی و غیره، سزاوار احترام بین المللی را کسب کردهاند.
نظر شما